این روزها..
سلام گل پسرم عشق مامان(: حسام جونم امروز 17 روزه که اومدی پیشمون عزیزم چه قدر زود میگذره از روزای که گذشت بگم.. شما از روز سوم تولدت زردی گرفتی و بیمارستان بستری شدی که خیلی برای مامانی خاطره ی بدی بود تا الان که 17 روزت شده همه نگرانت هستن و هی زنگ میزنن خونه و حالتو میپرسن خداروشکر خداروشکر از دیروز زردیت خیلی کمتر شده چشات خیلی زرد بود الان سفید شده خیالم راحت شد که خوب شدی دیشب عزیز میگفت دیگه به قرص ندم ولی امروزم میدم (: اینم عکسی که تو دستگاه بودی الهی بمیرم ): عزیز روز دهم رفت خونشون ولی هرورز میاد بهمون سر میزنه و دلگرمیه برای من خیلی با دیدنش روحیه میگرم دستش درد نکنه خیلی تو این مدت کمکمون کرد و هیچ وقت منو باب...