حسامحسام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

ღ♥وروجک مـــــــــــــــــــــــــــــــــا♥ღ

تولد 1 سالگی مبارک....

  یک سال از اومدنت گذشت ، یک سال با تمام سختی ها و شیرینی هاش گذشت، یک سال از بهترین روز زندگیم گذشت و دوباره حس و حال اون روز برام تداعی شد یک ساله که زندگیموم رنگ و بوی دیگه ای گرفته و شیرنتر شده یک ساله من مادر شدم و حس شیرین مادر بودن رو چشیدم از خدا میخوام همه ی زنان عالم این حس رو تجربه کنن.. حسام عزیزم تولدت مبارککککککککک....انشالله 120 ساله بشی تولدت با 3روز تاخیر برگزار شد21تیر خداروشکر همه چیز خوب بود و حسابی به همه خوش گذشت و به یادموندنی شد شما هم خداروشکر اصلا اذیت نکردی خیلی پسر خوبی بودی و بازی میکردی ولی الهی بمیرم که تو این هفته سرما خوردی و یکم حال نداری اولین تولدت رو با تم کفشدوزک گرفتیم و خودم ت...
13 مرداد 1392

11ماهگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

سلام عشق مامان... 11 ماهه شدنت مبارک وای خدای من 1 ماه دیگه مونده تا 1ساله شدنت عزیزم لحظه ای نیست که تو فکرش نباشم اصلا باورم نمیشه ....خدا جون شکرت 11 ماهه که با همیم و زندگیمون غرق در لذت و شادیه روزامون دیگه یکنواخت نیست با وجود تو روزی نیست که یه کار جدیدی انجام ندی و مارو شگفت زده نکنی عاشقتیم پسرم پسرک 11 ماهه من تو همه ی زندگی مایی، تو همه ی امید و آرزوهای مایی، تو همه عشق زندگی مایی،تو نفس مایی.... آخ حسام که نمیتونم احساساتم رو بنویسم هیچ وقت نویسنده ی خوبی نبودم منو ببخش دلم میگره همش حسرت روزای قبل رو دارم همش نگرانم که برات کم گذاشته باشم انشالله خدا کمکم کنه بتونم مادر خوبی برات باشم گل من . ماشالله مردی شدی برای خودت...
20 خرداد 1392

روزت مبارک بابای مهربون...

همسر عزیزممم این روز رو از طرف خودم و حسام بهت تبریک میگم و به خاطر همه زحماتت برای رفاه و آرامش ما تشکر میکنم ....انشالله همیشه سایه ات بالای سرمون باشه و انشالله منو حسام بتونیم قدر دان زحماتت باشیم عزیزم با تمام وجود عاشقتیم و دوستت داریم ... حسام عزیزم به شما هم این روز رو تبریک میگم بلاخره شما هم مرد کوچولوی خونه ی ما هستی نفسم... آرزومه بزرگ شدی مثل پدرت بشی .... قول بده بزرگ شدی قدرش رو بدونی و احترامشو همیشه داشته باشی اینو بدون که بابایی خیلی مهربونه و برای راحتی و آسایش ما خیلی زحمت میکشه امسال دوبار برای شما آقایون محترم جشن گرفتیم به بار 3 نفری شب بعدش هم خونه آقاجون چون به جز دایی همه بابا شده بودن...
5 خرداد 1392

مادر

تقدیم به همه ی مامانای گل: کاشکی می شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم لالایی هات و دوست دارم بغض صدات و دوست دارم روز زن،مادر رو به دوستان عزیزم وتمام مادران عالم تبریک میگم انشالله همیشه تنشون سالم باشه و سایه شون بالا سر بچه ها شون... امسال من اولین تجربه مادرشدن رو چشیدم خیلی خوشحالم به خاطر وجودت گل پسرم خداروشکر که تو رو دارم نفسم یه کار خیلی خیلی جالب انجام دادی اونم دقیقا روز مادر که واقعا شگفت زده شدم یاد گرفتی بوسم کنی خیلی برام جالب بود بهترین هدیه بود از طرف شما راستی دندون پنجم و ششم هم جونه زدن قربونت برم که درد داری شبا یهو جیغ میزنی و بیدار میشی ...
12 ارديبهشت 1392

دندون دوم و سوم

سلام مامانی دوروزه دوتا دندون خشگل تو دهنت جوونه زده قربونت برم ....فدات بشم که این قدر اذیت میشی کاش درداش برا من بود خیلی تب میکردی تا بلاخره دراومدن چند روزه سرما هم خوردی امروز یکم بهتر بودی خداروشکر نمیدونم تو این هوای گرم بازم سرما میخوری ): هرروز باهات تمرین راه رفتن میکنم خیلی خوشت میاد و همش میخندی خیلی دوست داری بازی کردن رو بابایی بغلت میکنه و فوتبال بازی میکنی قهقهه میزنی منم میشونمت و خودم با توپ بازی میکنم همین جوری نگام میکنی و ذوق میزنی تشویق میکنی دالی بازی میکنم باهات میرم تو آشپزخونه از پشت پرده کرکره ای هر دفعه از یه جا میام بیرون زودی پیدام میکنی با اون چشای منتظر و خشگل خوشحال میشی و ذوق میکنی.. کلمه ده رو ی...
4 ارديبهشت 1392

9ماهگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

نه شدنت مبارک شیطونک من.. پسر گلم وارد دهمین ماه زندگیت شدی عزیزم خداروشکر.... هر چی بزرگتر میشی شیطونتر میشی و خوابتم کمتر میشه همش باید دنبالت باشیم خیلی دردری شدی شدیدا تا در باز میشه یکی میره بیرون گریه شما هم شروع میشه بیشتر موقع ها ما که میخواییم بریم بیرون اول حواست رو پرت میکنیم که گریه نکنی و مارو نبینی خدا بهمون رحم کرده چند بار که حواسمون نبوده و در باز بوده رفتی بیرون یکم مونده به پله برسی گرفتیمت خداروشکر که زودی فهمیدیم نیستی و اتفاقی نیافتاد ای ناقلا همش میری پشت در و گریه میکنی آخه چه قدر ببریمت بیرون تو خونه از بغل من بغل کس دیگه ای نمیری ولی وقتی یکی یخواد بره بیرون سریع میری بغلش فقط میخوای بری کجا ؟ خدا د...
20 فروردين 1392

نوروز 92

سلام عشق کوچولوی مامان عیدت مبارک انشالله امسال سال خوبی برای ما و دوستان عزیزمون باشه... یادش به خیر پارسال تو شکم مامانی بودی و امسال پیشمون هستی.سال 91 برای ما سال خیلی خوبی بود چون بزرگترین اتفاق زندگیمون رخ داد هرچه قدر خداروشکر کنم بازم کمه... سال تحویل روز چهارشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۱ ساعت 14:31 بود امسال چون مادرجون و عمه زهرا رفته بودن مسافرت( منم دوست داشتم بریم ولی خوب با بچه کوچیک خیلی سخته ) ما هم سال تحویل خونه آقاجون بودیم خیلی خوش گذشت همه جمع بودیم اولین باری بود که بعد از ازدواجمون خونه آقاجون بودیم شما سر سال تحویل خوابیده بودی و بابا اصرار که شما رو بیدار کنم ولی دلم نیومد اذیت شی مبادا تا آخر سال بخوابی ...
7 فروردين 1392

8ماهگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

جیگر ما هشت ماهه شد هورااااااااااااااااااااااااااااا به سلامتی وارد ماه نهم زندگیت شدی عشقم... ماه سختی بود هم مریض شدی هم به خاطر دندونات خیلی اذیت شدی بمیرم لاغر هم شدی چون لب به غذا نمیزدی شیر هم به زور میخوردی...خداروشکر الان بهتر شدی راستی دومین دندونت هم دراومد الان 2 تا مروارید خشگل داری نمیزاری عکس بگیرم ازشون وروجک ههههه همش زبونت رو میاری میزاری روشون (: 10 اسفند تولد 26 سالگی بابا جون بود یه جشن 3 نفره گرفتیم سوپرایزش کردیم البته با همکاری شما ا انشالله همیشه سلامت باشه و سایه اش بالا سر ما... هر روز شیطون تر میشی و فضول تر... آشپزخونه مون یه پله داره امروز دو بار تونستی خودتو بکشی بالا و بیای تو آشپزخونه پیش من د...
19 اسفند 1391