حسامحسام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

ღ♥وروجک مـــــــــــــــــــــــــــــــــا♥ღ

پسملی جیگر مامان...

1391/1/3 2:02
نویسنده : مامانی
508 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم ...خوبی قربونت برم..

من و بابایی هم خوبیم شکر..نیشخند

عسل من چقدر شما شیطون شدی ماشالله هفته ی پیش روزا تکون نمیخوردی ولی ماشالله چند روزه صبح که میشه منو با لگدای کوچولوت از خواب بیدار میکنی و وادار به صبحونه خوردن اونم منی که هیچ وقت اهل صبحونه نبودم ولی حریف شما نیم وجبی نمیشم که بعدشم همین طوری بیداری تا نهار میخورم دراز میکشم باز شروع میکنی هههه دیگه روزا خواب نداری پسر ...الانم که دارم مینویسم منو شما تنهاییم و شما همین جور وول میخوری قربونت برم...بابایی هم رفته استخر خوش به حالشخواب

آها حالا از امروز بگم با بابایی رفتیم سونو گرافی امروز 2 شنبه 22 اسفند 90 بود ساعت 9 وقت داشتیم رفتیم اونجا و نفر سوم بودیم تا رفتم دراز کشیدم و دکتر دستگاشو گذاشت گفت خوب پسره ماچ بله جیگره مامانی دیگه صددرصد پسره مبارکه هوررررررررررررررررررررراهورا

شما طبق سونوی قبلی امروز 22 هفته و 2 روز بودی که این دفعه دکتر گفت 23 هفته کامل هستی حالا ما به همون تاریخ قبلی حساب میکنیم چشمک

دکتره توضیح میداد که این پاهاشه این قلبشه و.... و بابایی همین طوری مات و مبهوت نگاه میکرد تعجبخیلی براش جالب بود برا اولین بار شما رو دید خیلی خوشحال بود صدای قلبت رو هم شنیدیمبغل

خداروشکر معطل نشدیم و زودی برگشتیم خونه هوا خیلی سرده دیروز یه عالمه برف اومده بود

اول رفتیم خونه ی مادربزرگ . مادر بابایی عمه هم اونجا بود تا نشستیم بابایی گفته رفته بودیم پیش بچه مون خلاصه اونا هم فهمیدن و خیلی خوشحال شدن ..قلب

برای اسم هم چند تایی انتخاب کردیم : پویان . حسام . پارسا و شهاب که بابایی پیشنهاد داد

از بین این اسامی منو بابایی حسام رو انتخاب کردیم ...امیدوارم خوشت بیاد عزیزم

از جمعه بگم که سالگرد فوت پدربزرگ مامانی بود و ما با خاله رفتیم خیلی دلم گرفته بود همش به یادشون بودم چه زود یه سال گذشت خیلی دوستش داشتم مرد بسیار مهربون و بزرگی بود و همه بهش احترام میزاشتن ....خدا بیامزتشونفرشته

خوب پسر مامان من دیگه بلم کارامو بکنم مواظب خودت باش بوووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان دخملی
22 اسفند 90 21:42
سلام
به سلامتی عزیزم
مواظب خودت و پسر گلی باش


مرسی عزیزم که بهمون سر زدی همچنین...(:
نایسل
22 اسفند 90 22:16
خیلی اسممش قشنگه من اسم حسام رو دوست دارم


نظر لطفتونه (:
نایسل
22 اسفند 90 22:17
خدارو ش فدات شم
ایشالا بگره بیاد بغلت


قربون خاله ی خشگلم بشم من بوووووووس
هدیه
23 اسفند 90 14:14
سلام خاله جون، سلام مامان حسام خوبی؟ یه خبر دارم برات، اما بهت نمیگم


سلام عزیزم...مرسی خوبیم شکر خدا..
مبارک باشه خاله شدی عزیزکم به سلامتی انشالله خبر مامان شدنت و خاله شدن من هووووووووووووووورا
نایسل
23 اسفند 90 20:25
سلام میشه بیای این ادرس واسه دوستم یه ارزوی خوب کنی http://tavalod-mobarak.niniweblog.com/
مامان محمدرضا
24 اسفند 90 9:54
سلام . مرسی بابت تبریکتون .
ایشالله سال خوبی رو پیش رو داشته باشین


همچنین عزیزم (:
راز
28 اسفند 90 20:51
سلام مامانییییییی
خوبی عزیزم دلم حسابی تنگته!
نی نی خاله چطوره؟بوسش کن حسام جونو
بوس بوس


الهی قربونت برم عزیزم
خوبه عزیزم
نایسل
29 اسفند 90 14:04
خدایا زمان در گذر است و مخلوقات در تغییر
و سال جدید در شرف حلول و به ناچار 
تغییر تغییر تغییر....
 پس برایت ارزومندم که :
 زندگیت به بهترینها تغییر کند و آرزو دارم روزهایی که پیش رو داری ... 
آغاز آن روزی باشد که آرزو داری!
 .
 عید پیشاپیش مبارک.




ممنون