حسامحسام، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

ღ♥وروجک مـــــــــــــــــــــــــــــــــا♥ღ

برای پسرکم...

1391/8/8 14:52
نویسنده : مامانی
886 بازدید
اشتراک گذاری

دوست دارم
دوست دارم با تو در باران قدم بزنم و تو را
که به زلالی باران هستی در کنارم داشته باشم
دوست دارم تو را که سرسبز ترین خاطره ذهنم
هستی.برای همیشه چون ترانه های کودکی ام
زمزمه کنم.دوست دارم فقط تو را از خدا آرزو
کنم .فقط تو را ....

 

سلام پسرکم

امشب یه حالی دارم نمیدونم چم شده نمیدونم بغضی دارم، دلم گرفته، خوشحالم، ناراحتم،...احساسات قروقاطی دارم

داشتم عکسای تولدت رو نگاه میکردم چقدر اون روز رو دوست دارم دلم میخواد هزار بار دیگه برگردم اون روز وقتی تو رو نشونم دادن معنی معجزه و عشق رو فهمیدم عشقی که تا به حال هیچ وقت تجربه اش نکردم تا 2 ساعت بغلم بودی نگاهم رو ازت برنمیداشتم دلم نمیومد نگات نکنم اون شب اصلا نخوابیدم از خوشحالی

الان وارد ماه سوم شدی و باورم نمیشه روزا داره به سرعت میکذره تو هرروز بزرگتر از روز قبل میشی هر روز شاهد قد کشیدنتم دلم نمیخواد این روزا تموم شه میدونم که بعد ها حسرت این روزا رو میخورم دلم میخواد زمانو نگه دارم و فقط نگات کنم و از زندگیم لذت ببرم ولی دست من نیست فقط داره تند تند میگذره و من هیچی نمیفهمم دوست دارم همیشه تو این روزا بمونم و تو فقط برای من باشی و وابسته ی من فقط تو بغل من آروم شی خیلی دوست دارم عزیزم بهترین احساسات رو دارم با داشتن تو تجربه میکنم قبل از اینکه تو بیای من و بابایی زندگی خوبی داشتیم من عاشق بابایی هستم مفهوم دوست داشتن و عشق رو با وجود اون حس کردم خیلی مهربونه و پرتلاشه چیزی برامون کم نزاشته همیشه ممنونشم آرزومه مثل پدرت بشی و وقتی بزرگ شدی قدر پدرت رو بدونی

الان که خودم مادر شدم میفهمم مامانم چه کارهایی برام کرده و قدرشو بیشتر از پیش میدونم و پشیمونم از اون وقتهایی که نا خواسته دلشو شکستم یا ناراحتش کردم از همین جا دستاشو میبوسم خیلی دوستش دارم و همچنین پدرم رو خیلی ناراحتم که تا وقتی پیششون بودم قدرشونو نمیدوستم امیدوارم فرزند خوبی برای پدرو مادرم بوده باشم و به خاطر همه ی کارهای بچگانه ای که کردم منو ببخشن انشالله همیشه سایه شون بالا سرمون باشن و ما از راهنمایی هاشون استفاده کنیم وجودشون برای من دلگرمیه....

دلم میگیره وقتی فکر میکنم یه روزی تو هم وقتی بزرگ شدی بخوای ازم جدا شی یا ناراحتم کنی ... پسرم اینو هیچ وقت فراموش نکن تو برای منو بابایی بهترینی و عاشقانه دوستت داریم تمام تلاشمون رو میکنیم که خوب تربیت بشی و چیزی تو زندگیت کم نداشته باشی الان که دارم این پست رو میزارم اشکام همین طوری میاد و من نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم خداروشکر میکنم که تو وبابایی رو بهم داد و ازش میخوام خودش حافظتون باشه...

اینم یه عکس از لحظه دیدار تو وبابایی نمیدونی چه قدر خوشحال بود اون روز بعد از تقریبا 15 ساعت انتظار تو رو دید دل نمیکند ازت دوست داشت اون شب پیشمون بمونه که نمیشد وقتی هم که رفت تا دیروقت حالت رو ازم میپرسید....صبح که اومد دنبالمون چون خیلی اتفاقی شما اومدی من نتوستم خونه رو مرتب کنم بابایی خونه رو مثل دسته گل کرده بود برا ورود جگرگوشمون

اینجا بابایی از دیروزش که بیدار شده بود تا روز بعد ساعت 6 عصر نخوابیده بود شما فرصت ندادی استراحت کنه هههههههه

عاشقتونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

saji
24 شهریور 91 15:48
سلام مامانی حسام عجب پسر خوشکل و بانمکی داری لطفا از وب ماهم دیدن کن راستی پسر ناز منم امیرحسامه و ما هم مشهدی هستیم
زهره
24 شهریور 91 16:24
نوشته هات قشنگ بود اميدوارم ني ني و باباش هميشه خنده به لباشون باشه البته كنار مامان مهربون كه شمايي...شاد شاد شاد باشين تا هميشه باي
زهره
25 شهریور 91 14:19
سلام عزيزم ميشه بهم بگي ني ني رو بعد از چند روز ببرم حموم؟ختنه سنتي بوده
گل پسری
28 شهریور 91 0:24
خیلی زیبا نوشتی عزیزم اشک منم دراومد به یاد حاملگی و لحظهی دیدار پسرم افتادم به یاد بچگیها و رفتارای اشتباهی که با مامان بابام کردم افتادم و از همه بدتر ذهنم درگیر زمانی شد که بهراد بزرگ میشه و مثل امروز وابسته ی ما نیست امیدوارم پسملی نازت زیر سایه پدرمادرش به خوبیبزرگ بشه و قدر محبتات رو بدونه
نایسل
31 شهریور 91 13:00
خیلی قشنگگگ بودددعزیزمممم
نایسل
1 مهر 91 11:07
مرسی عزیزم اآره خیلی حال میده طفلی کلی گشته سایز من چیزی خریده خیلی کیف کردم
نایسل
1 مهر 91 11:30
نایسل
1 مهر 91 12:12
وای خیلیییییییییییییی جالب بود خیلیییییییییییییییییی کلی خندیدممم واقعااا
الهام
3 مهر 91 18:37
و عاشق بمانی...
مامانی
5 مهر 91 6:56
اخییییییییییییییی نازی گل پسرت خیلی ماههههههه پسرمنم توراهیه به منم سربزن مامانی