ورود به ماه 14..
سلام
وای که اصلا وقت نمیکردم اینجارو آپ کنم....ببخش
قربونت بره مامان این ماه یکم ناخوش بودی همش گریه میکردی حوصله هیچی نداشتی همه میگفتن از دندونه ولی از دندون هم نبود ....نمیدونم چه قدر قراره اذیت شی برا دندونا به خدا من اصلا طاقت ندارم وقتی گریه میکنی منم باهات گریه میکنم الهی قربونت بشم دردت به جونم انشالله هیچ وقت بیمار نشی گلم
.فعلا از راه رفتن خبری نیست که نیست هههههه فقط طولانی تر میتونی بایستی
وروجک مامان الان خداروشکر خیلی خوب شدی راحتتر میخوابی و کمتر اذیت میشی
روزا همش بازی میخوای منم تا بتونم بازی میکنم حباب بازی رو خیلی دوست داری و بازی با عروسکات بابایی اسم هر کدومشونو که میگه همون میدی دستش صدای ببعی رو یاد داری دربیاری ...گل رو هم یاد گرفتی خیلی بانمک میگی گل...به توپ میگی پ.
آجر بازی یاد گرفتی خودت آجرارو میزاری رو هم ولی بعدش گریه میکنی که یکی بیاد اینارو جدا کنه
کشوهای کمدت که داغون شدن بس که باز و بسته میکنی و صدبار خالی میکنی درب فریزرم خوشت میاد میری دست میزنی خنکه کیف میکنه البته زیاد راه نمیدم بیای آشپزخونه
علاقه داری اجسام رو قایم کنی میبری میزاری زیر روفرشی و صدبار نگاهش میکنی که هست یا نه
وقتی نماز میخونم با شوق و ذوق میای کنارم و یه مهر کوچیک برای تو گذاشتم مثلا تو هم سجده میری ولی همش دهنت رو میزاری رو مهر هههههه
برج هوش رو هم خیلی دوست داری...چه قدر موهات بلند شده با بابایی رفتی آرایشگاه برای دومین بار
اینجا داری تی وی میدیدی خوابت برد