حسامحسام، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

ღ♥وروجک مـــــــــــــــــــــــــــــــــا♥ღ

55555

شکار لحظه ها   پسر قشنگم الان که داشتم این پست رو آماده میکردم برات بزارم دیدم برای اولین بار تو نستی شصت پاتو بخوری   چند روزه که خیلی تلاش میکردی تا الان که موفق شدی     ...
23 آذر 1391

5ماهگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

سلام جان مادر... منو ببخش دیر وبتو آپ کردم خیلی سرم شلوغ بود شما هم که قربانتان برویم فرصت نمیدی الان سرما خوردی پسرکم  اول بابا مریض شد بعد شما بعد هم من .... انشالله دست از سرمون برداره این ویروس لعنتی تو خواب سرفه میکنی جیگرم کباب میشه ): اووووووووووو 5ماهه شدنت مبارک مرد کوچک من ....فدای تو بشم من این ماه محرم بود دهه اول شماچند شب پیش بابایی میموندی و من میرفتم هیئت دوست داشتم تو رو هم ببرم ولی میدونستم اذیت میشی....روز همایش شیرخوارگان هم با خاله جون 4 نفری رفتیم لفتیم خیلی عالی بود امسال اولین باری بود که قسمت شد رفتیم خوب یکم از کارات بگم تا جایی که ذهنم یاری میکنه ههههه اول از همه چهارشنبه 15 ام اولین بار بدن...
19 آذر 1391

4ماهگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

سلام دورت بگردم  عشق مامان 4 ماهگیت مبارک گلم ببخشید دیر آپ کردم وبت رو هم سایت خراب بود باز نمیشد برا هم اینکه این دوهفته خیلی بد بود شما چند تا مریضی گرفته بودی هم سرما خورده بودی صورتت دونه زده بود وقرمز شده بود یبوست شده بودی ...الهی بمیرم که تحمل کردی مامانی الان خیلی بهتر شدی امروز هم که واکسن داشتی خیلی بد بود خیلی اذیت شدی تا همین الان داشتی جیغ میزدی که خوابت برد منم گریه میکردم باهات بابات اومد گرفتت و یکم راه میبردت و جلوی آینه یکم با اون چشای پر اشکت و صدای گرفته ات میخندیدی درد به جونم بمیرم و دیگه اشک پسرکم رو نبینم... ماشالله به شما که رو زمین بند نمیشی مادر از کت و کول افتادیم منو بابایی یکم رو زمین بمونی بد نیست ...
16 آذر 1391

برای پسرکم...

دوست دارم دوست دارم با تو در باران قدم بزنم و تو را که به زلالی باران هستی در کنارم داشته باشم دوست دارم تو را که سرسبز ترین خاطره ذهنم هستی.برای همیشه چون ترانه های کودکی ام زمزمه کنم.دوست دارم فقط تو را از خدا آرزو کنم .فقط تو را ....   سلام پسرکم امشب یه حالی دارم نمیدونم چم شده نمیدونم بغضی دارم، دلم گرفته، خوشحالم، ناراحتم،...احساسات قروقاطی دارم داشتم عکسای تولدت رو نگاه میکردم چقدر اون روز رو دوست دارم دلم میخواد هزار بار دیگه برگردم اون روز وقتی تو رو نشونم دادن معنی معجزه و عشق رو فهمیدم عشقی که تا به حال هیچ وقت تجربه اش نکردم تا 2 ساعت بغلم بودی نگاهم رو ازت برنمیداشتم دلم نمیومد نگات نکنم اون شب اصلا نخوابی...
8 آبان 1391

پارسال ...

سلام عشقم... خشگل مامان روز 5 شنبه وقتی اومد روز عرفه بود وای خدا پارسال این موقع چه حسی داشتم چه روز خوبی بود روزی که بی بی چکم مثبت شد و خدا تورو به ما هدیه داد بهترین هدیه ی زندگیمون هر چی به عقب نگاه میکنم باورم نمیشه به این سرعت یکسال گذشت و تو الان بغلمی و روزبه روز شاهد بزرگ شدنت هستم خداروشاکرم به خاطر همه ی زندگیم.... امروز دقیقا 108 روزه شدی نفسم وقتی لباسایی که تنت میکنم میبینم برات کوچیک شدن هم ذوق دارم که گل پسرم داره بزرگ میشه و از طرف دیگه دلم میگیره این روزا زود بگذرن این دوران رو خیلی دوست دارم خیلی بانمک و شیطون شدی همش میخوام گازت بگیرم جیگر مامان دو هفته میشه وقتی جایی میریم که شلوغ باشه جیغ میزنی و شیر نمیخوری این ...
6 آبان 1391

روز کودک....

حسام نفسم روزت مبارک پسمل طلا(با تاخیر )  این روز رو به تمام کوچولوهای نانازی تبریک میگم انشالله فرزندان شایسته ای باشین و مایه ی افتخار پدرو مادر کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم     ...
19 مهر 1391

3ماهگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

سلام پسرکم قربونت بشه مامان 3 ماهه شدنت مبارک عشقم 3ماهه از اومدنت گذشت . روزا داره تند تند میگذره وداری بزرگ میشی و لحظه به لحظه شیرینتر و شیطونتر میشی و مارو بیشتر از پیش عاشق خودت میکنی حسامم شدی همه ی زندگیمون منو بابایی رو قشنگ میشناسی وقتی از کنارت رد میشیم تا جایی که بتونی با چشای قشنگت دنبالمون میکنی جیگرتو بخورم وقتی باهات حرف میزنیم این قدر برامون میخندی و صدا درمیاری که میخوام بخورمت بابایی که همش دوربین به دست ازت فیلم میگیره تا وقتی بزرگ شدی این روزا رو هیچ وقت فراموش نکنیم و یادگاری بمونه برات... شبا ساعت 11 میخوابی و تا 8 -9 صبح قشنگ میخوابی و تو خواب شیر میخوری و بیدار نمیشی و مادلمون تنگ میشه بابایی که طاقت نمی...
18 مهر 1391

10 روزگیت مبارک عشقم

پسر قشنگم سلام (: 10 روز از تولدت گذشت عشق مامان باورم نمیشه به این زودی 10 روز شده که تو اومدی و زندگیمونو زیبا کردی جیگر مامان خیلی دوست دارم عزیزم دیروز عزیز لفت خونشونو ماتنها شدیم میترسیدم شب بیقراری کنی و من تنها چیکار کنم ولی ماشالله پسرم آقاست اصلا اذیت نکرد فقط برا شیر خوردن بیدار میشد و میخوابید جیگرم ووووووووووی خدایا چه قدر دوستش دارم این وروجک کوچولو رو خودت حافظش باش بوووووووووووووس   چند تا عکس پسر متعجب من قربونت برم اینم عکسای روز 10 ام بعد حمام ...
18 مهر 1391

40 روزگی عشقم

سلام جیگل مامانی 40روزگیت مبارک گلم... نفس مامان چند روزه خیلی گریه میکنی منم خیلی ناراحتم و نگرانتم فکر میکنم دلت درد میکنه آخه هر کاری میکنم آروم نمیشی خدا کنه زودی خوب شی عزیزم مامانی طاقت نداره گریه های شمارو ببینه کم کم داری یه صداهایی از خودت درمیاری منو بابایی حسابی کیف میکنیم دیگه بابایی دلش نمیاد بره سرکارش همش میاد پیش شما عشق مامان بابایی وروجکم چند تا عکس ببینیم           ...
18 مهر 1391